حدیث:امام علی النقی(ع)
هرکه راضی وخشودشدازخودوپسندید خودرا،بسیارشودشودخشمناکان براو.(منتهی الامال)
به چشم کسان درنیایدکسی که ازخودبزرگی نمایدبسی
مگو،تابگویندشکرت هزار چه خودگفتی ازکس توقع مدار
بزرگان نکردند درخودنگاه خدابینی ازخویشتن بین مخواه
سعدی
مرحوم حاج میرزا حسین نورى که از بزرگترین محدّثین جهان تشیّع است در کتاب علمى و با قیمت «دارالسلام» نقل مىکند:
حاج میرزا خلیل طهرانى در اوائل طلبگى در شهر قم در مدرسه دارالشفاء به تحصیل اشتغال داشت و از حیث فقر و تهیدستى در سختی و مضیقه بود، به طورى که بعضى شبها را گرسنه مىخوابید.
شبى در فصل زمستان از مدرسه بیرون رفت تا قدرى ذغال تهیه کند، به خانمى برخورد که با دو بچه کوچک کنار کوچه نشسته و با چشم گریان به آنها مىگوید: من به هر کجا رفتم که منزل گرمى از براى شما تهیه کنم ممکن نشد، مىترسم امشب در آغوش من از سرما تلف شوید!!
حاج میرزا خلیل مىگوید از دیدن وضع آن زن زانوهایم از کار افتاد و به دیوار کوچه تکیه دادم، و به فکر فرو رفتم که چگونه جان این زن و بچههایش را از خطر تلف شدن برهانم، چون چاره ندیدم فوراً به مدرسه بازگشتم و چند جلد کتاب نفیسى که داشتم به کتاب فروشى بردم و به هر قیمت که او خواست به او فروختم، با پول آن چند مَن ذغال تهیه کردم و به مسافرخانهاى که نزدیک مدرسه بود بردم و اطاقى با رختخواب و کرسى گرم در آن مکان تهیه کرده آن زن و بچههایش را به آنجا منتقل کردم، سپس قدرى غذاى گرم با همان پول خریدارى نموده براى آن بندگان خدا بردم و اعلام نمودم تا فردا عصر این اطاق در اختیار شماست، جائى نروید تا باز من به سراغ شما بیایم .
آنگاه به حجره بازگشتم و مقدارى از ذغال را که آورده بودم براى کرسى خود روشن کردم، در این حال دیدم دو نفر با چراغ دستى وارد مدرسه شدند و به نزد من آمده گفتند مریضى داریم که به دل درد سخت مبتلاست، معالجه به او فائده نداده، اکنون از حیاتش ناامید شده به ما گفته یکى از طلاّب را بالاى سرش ببریم شاید از برکت قدم و دعاى او شفا بگیرد، ما به مدرسه آمدیم دیدیم تمام حجرات چراغش خاموش است مگر حجرهى شما، تقاضا داریم زودتر به بالین آن مریض بیائید و در حق او دعا کنید، من به اتّفاق آن دو نفر به بالین مریض رفتم و حالش را بسیار سخت دیدم! این حدیث شریف به نظرم آمد که حضرت مجتبى علیه السلام در طفولیّت دچار ناراحتى سختى شد، حضرت زهرا علیهاالسلام او را به نزد پدر برد و از آنجناب چاره خواست، حضرت فرمود قدح آبى بیاورید، چون آوردند چهل مرتبه سوره حمد بر آن خواندند و آب آن را به فرزند دلبندش پاشیدند بلافاصله تب قطع شد، و آثار بهبودى در وى ظاهر گشت، من هم قدح آبى طلبیدم و همان برنامه را اجرا کردم و به اطاقک خود در مدرسه بازگشتم!
طولى نکشید که باز دیدم آن دو نفر به مدرسه آمدند و وجه قابلى به من دادند و گفتند: از برکت دعاى شما مریض ما شفا یافت و این وجه را او براى شما فرستاده، من از آن روز در فکر تحصیل علم طب افتادم، و پس از گذراندن دورهاى از علوم طب، مطبى در شهر قم باز کردم و از آن راه ثروت قابل ملاحظهاى نصیبم شد، تا این که براى زیارت عتبات به عراق رفتم، جاذبه و معنویّت حضرت مولا مرا وادار به اقامت در نجف کرد.
در آنجا هم به تحصیل علوم دینیه مشغول شدم و هم با بازکردن مطبّى منظم به مداواى بیماران پرداختم .
روزى زنى علویه به مطب آمد و از کسالت خود سخن گفت، من پس از معاینه وى اعلام کردم علاج بیمارى تو از اختیار من خارج است، به ناگاه به این حقیقت متوجه شدم که دانش طب من و ثروت دنیائى و مادّىام نتیجه رهانیدن یک زن و فرزندان سرمازدهاش در قم بود، چرا این زن علویه را ناامید کنم، با تکیه بر فضل حق او را معالجه مىکنم، دنبالش دویدم و وى را به مطب بازگردانده به او گفتم گرچه علاج بیمارى شما براى من خیلى سخت است، ولى امیدوارم بتوانم شما را معالجه کنم گرچه مخارج علاج شما از طرف خودم پرداخت شود، پس از مدتى با خریدن داروهاى گران قیمت از پول خودم او را معالجه کردم چون از بیمارى سختش به بهبودى رسید به من گفت: من از جبران خدمات تو عاجزم اکنون به حرم جدّم على علیهالسلام مشرف مىشوم و از وى تقاضاى عوض دنیا و آخرت براى شما مىکنم .
حاج میرزا خلیل مىفرماید خود من هرگاه به مرض سخت و درد صعب العلاجى دچار مىشدم دنبال آن علویه مىفرستادم و پیغام مىدادم امروز وقت تلافى است، او به حرم مىرفت و در حق من دعا مىکرد و من به شفا مىرسیدم .
پس از فوت حاج میرزا خلیل، آن زن علویه بر سر مزارش مىآمد و پس از دعا و طلب مغفرت عرضه مىداشت خدایا مقام حاجى را به من بنمایان!
پس از مدّتى خواب دید وارد وادى السلام شده و آنجا همانند بهشت عنبر سرشت، همراه با قصرهاى عالى است، چشمش به قصرى زیبا افتاد، پرسید این قصر از کیست؟ گفتند از حاج میرزا خلیل، نزدیک قصر آمد جوانى را با صورتى بسیار زیبا مشاهده کرد، از او سراغ حاجى را گرفت، آن جوان خوش سیما گفت: حق دارى مرا نشناسى من حاج میرزا خلیلم که بر اثر دعاى تو و کارهاى خیرم به این مقام رسیدم و به تو اعلام مىکنم که حقّاً خدمت مرا تلاقى کردى!!
منبع: عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)جلد 12
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
اربعین
اربعین از رازهای هستی ،
خصوصیت عدد چهل و اسرار نهفته در آن براى ما روشن نیست.البته چه بسا، با توجه به ویژگىهاى انسان، «چهل بار» تکرار یک رفتار پسندیده موجب ملکه معنوى و تعمیق آن رفتار و قابلیت نزول فیض خاص خداوند مىشود.
اربعین در فرهنگ عاشورا
در فرهنگ عاشورا، اربعین به چهلمین شب شهادت حسین بن علی(ع) گفته میشود که مصادف با روزبیستم ماه صفر است. از سنتهای مردمی گرامی داشت چهلم مردگان است، که به یاد عزیز فوت شده خویش، خیرات و صدقات میدهند و مجلس یاد بود بر پا میکنند، در روز بیستم صفر نیز، شیعیان، مراسم سوگواری عظیمی را در کشورها و شهرهای مختلف به یاد عاشورای حسینی بر پا میکنندعاشقان و پیروان آن امام، در سحال اسرار اربعین به ذکر پرداخته و باران اشکبار چشم خویش را بامظلومیت حسین و یارانش پیوند می زنند. این راه، راه تداوم عشق است و بی گمان هیچگاه بی رهرونخواهد بود.
نخستین اربعین
در نخستین اربعین شهادت امام حسین (ع)، جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی موفق به زیارت تربت و قبر سید الشهدا شدند. بنا به برخی نقلها، در همان اربعین، کاروان اسرای اهل بیت (ع) دربازگشت از شام و سر راه مدینه، از کربلا گذشتند و با جابر دیدار کردند. البته برخی از مورخان نیز آن را نفی کرده و نپذیرفته اند، از جمله مرحوم محدث قمی در «منتهی الامال» دلایلی ذکر میکند که دیدار اهل بیت از کربلا در اربعین اول نبوده است. به هر حال، تکریم این روز و احیای خاطره غمبار
عاشورا، رمز تداوم شعور عاشورایی در زمانهای بعد بوده است.
اربعین و عرفان
در فرهنگ اسلامى هم عدد چهل (اربعین) جایگاه ویژه اى دارد. چله نشینى براى رفع حاجات, حفظ کردن چهل حدیث, اخلاص چهل صباح, کمال عقل در چهل سالگى, دعا براى چهل مؤمن, چهل شب چهارشنبه… از این نمونه هاست.
آمده است که چون حضرت موسی (ع) را قابل استماع کلام بی واسطه خداوند میکردند چهل روز به خلوت فرستادند و خداوند فرمود: «… و اذا واعدنا موسی اربعین لیله »
و پیامبر حکیم (ص) فرمود:
« من اخلص لله اربعین یوماً فجر الله ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه »
هر کس چهل روز فقط براى خداوند تعالى اخلاص چشمه های خداوند ورزد حکمت را از قلبش برزبانش جارى مىسازد.»
صاحب مرصاد العباد، عارف نامی نجم الدین شیرازی نیز گفته است:" و عدد اربعین را خاصیتی است در استکمال چیزها که اعداد دیگر را نیست. چنانکه در حدیث صحیح آمده است:
ان خلق احدکم بجمع فی بطن امه اربعین یوما ثم یکون علقه مثل ذلک.
و خواجه علیه السلام ظهور چشمه های حکمت از دل بر زبان را اختصاص اخلاص اربعین صباحا فرموده است، و حوالت کمال تخمیر طینت آدم علیه السلام به اربعین صباحا کرد و از این نوع بسیاراست."
در گذر سالیان و قرنها، رنگ و بوی معتقدات انسان رخساره ای تازه می یابد. اما گویی چشمی پنهان گواهی می دهد که ابدیتی ناب و همیشه تازه می باید دگرگون نشود. چیزی می باید بر جای باشد تابتوان بدان تکیه زد و با چنگ زدن بدان، خود را به حقیقت نزدیک ساخت. می باید شارعی ابدی،مرکوبهای جان را تا مقصدی مطمئن برساند و این جانهای فرسوده و افسرده را به معبدی آکنده ازشور و سماع و ذکر و سجود هدایت کند. همة آنچه به امام حسین (ع) مربوط می شود از اینگونه است.همچون رحیل مکرر کاروانها در گم راههای بیابانی، که هر یک به نشانه ای جدا شناخته می شود،اما به یک سو می خوانند و یک مقصد را دنبال می کنند.
بعثت و هجرت و محرم و عاشورا و ... اربعین منزلگاههای سفر عاشقانه در رکاب حق است هرکه در این رکاب گام بر دارد، ضمانت رستگاری را یافته و هر که کمر بسته این خواجه باشد،بی تردید نقش آزادگی بر میان بسته است. رمز این معما اینچنین گشوده می شود. می باید خالص و زلال به دنبال مریدی چون حسین(ع) رفت. سحرگه رهرویی در سرزمینی همی گفت: این معمابا قرینی که ای صوفی شراب آنگه شود صاف که در شیشه بماند اربعینی، اربعین نشانه ایست برای تأمل و تأثر، نشانه ای برای دادخواهی و تظلم زیرا اگر خواهندگان خون حسین (ع) درمنزلی گرد هم نیایند و میثاقهای جهاد و فلاح را در منازلی همچون اربعین تازه نسازند، این توفان فرو خواهد نشست، از میان خواهد رفت و وزشی خشک و بیهوده بر جای خواهد ماند.
اینکه چرا اربعین و در این رمز، در این نماد، در این عدد، چه رازی نهفته است؟ بهتر آنکه چند وچون را کنار بگذاریم و در برابر علم خدا و نبی تسلیم باشیم. اربعین از رازهای هستی است چنانکه چون موسی (ع) را قابل استماع کلام بی واسطه خداوند چهل روز به خلوت فرستادند و خداوندفرمود: و اذ و اعدنا موسی اربعین لیله و پیامبر حکیم فرمود: من اخلص لله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمه من قبله علی لسانه. در تقدیر رموز اربعین همین بس. صاحب مرصاد العباد، عارف نامی نجم الدین رازی نیز گفته است: و عدد اربعین را خاصیتی است در استکمال چیزها که اعداد دیگر را نیست. چنانکه در حدیث صحیح آمده است: ان خلق احدکم یجمع فی بطن امه اربعین یوما ثمیکون علقه مثل ذلک و خواجه علیه السلام، ظهور چشمه های حکمت از دل بر زبان اختصاص اخلاص اربعین صباحا فرموده است: و حوالت کمال تخمیر طینت آدم علیه السلام به اربعین صباحاکرد و از این نوع بسیارند.
نخستین سوگواران حسین (ع) در اربعین سالار شهیدان، به یادش گریستند. آنان در این میعادگاه به تاْمل در افق رسالت ، و حقیقتی که از جوشش خون حسین (ع) باز تافته بود پرداختند. از آن پس، عاشقان و پیروان آن امام، در سحاب اسرار اربعین به ذکر پرداختند و بار آن اشکبار سرنوشت خویش را به مظلومیت حسین (ع) و یارانش پیوند زدند. این راه، راه تداوم عشق است و بی گمان هیچگاه بی رهرو نخواهد ماند